كرمانج اصيل
كرمانج اصيل



فلسفه انتقال كرمانج به خراسان

فلسفه انتقال کرمانج به خراسان 

بابرسر کار امدن صفوی و برای مقابله با امپراتوری استعمارگر و توسعه طلب عثمانی که خود را وارث بالاستحقاق  سزمین های اسلامی می پنداشت  مذهب تشیع را در مقابل تسنن در ایران رسمیت داد.تشکیل دولتی شیعه مذهب در ایران که چهار طرف ان را حکومت های سنی مذهب تشکیل می داند کاری سهل و اسان نبود بنابراین ایران از هر سو به ویژه از شمال شرقی و غرب کشور مورد تجاوز امپراتوری عثمانی وازبکان متحدش  قرار گرفته بود.امپراتوری عثمانی هر وقت می خواست از غرب به سرزمین ما حمله کند جبهه ای نیزبه وسیله متحدان سنی خود در شرق می گشودوازبکان را به حمله ی خراسان  و قتل و غارت و تخریب وامیداشت . 

 

 

بابرسر کار امدن صفوی و برای مقابله با امپراتوری استعمارگر و توسعه طلب عثمانی که خود را وارث بالاستحقاق  سزمین های اسلامی می پنداشت  مذهب تشیع را در مقابل تسنن در ایران رسمیت داد.

تشکیل دولتی شیعه مذهب در ایران که چهار طرف ان را حکومت های سنی مذهب تشکیل می داند کاری سهل و اسان نبود بنابراین ایران از هر سو به ویژه از شمال شرقی و غرب کشور مورد تجاوز امپراتوری عثمانی وازبکان متحدش  قرار گرفته بود.امپراتوری عثمانی هر وقت می خواست از غرب به سرزمین ما حمله کند جبهه ای نیزبه وسیله متحدان سنی خود در شرق می گشودوازبکان را به حمله ی خراسان  و قتل و غارت و تخریب وامیداشت .

شاه اسماعیل اول کس بود که به وسیله کوردها قرامانلوتحت فرماندهی بیرام بیگ قرامانلو جبهه خراسان در مقابل اوزبکها را برقرار ساخت و بدنبال وی فرزندش شاه تهماسب با انتقال کردهای زنگنه وچگنی وزیک  و کلهربه تقویت نیروهای خراسان پرداخت.

در اواخر سلطنت سلطان محمد صفوی و اوائل حکومت شاه عباس اوزبکان بر شدت حملات خویش افزوده  خراسان را تبدیل به ویرانه ای ساختنند  و شاه عباس جرات نکرد از منطقه ری پا فراتر نهد و عازم خراسان گردد. در نتیجه شهر های مشهد و اردکان و سبزوار  و نیشاپور  واسفراین  یکی پس از دیگری به وسیله  عبدالمومن خان اوزبک غارت و تخریب شدند و این زمان سال 1000هجری مطابق پنجمین سال سلطنت  شاه عباس بود . اسفراین از جمله شهر هائی بود که همچون مشهد دربرابر هجوسیل اسای اوزبک بشدت مقاومت نمود. ابو مسلم خان چاولشو  حاکم اسرافین با جمعی از غازیان استاد جلوواکراد وغیره که در ان قلعه جمع امده بودند به حفظ و حراست قلعه و استحکام برج و بارو پرداخت و در لوازم قلعه داری می کوشیدند و عبدالمومن خان در تسخیر حسار اسفراین سعی بسیاری نمود توپها نصب کرده و تا چهار ماه مدت محاصره امتداد یافته چند مرتبه یورش عظیم واقع شد ومحصوران قلعه  مردانگیها کرده در هر یورش جمعی کثیری از بهادران اوزبکیه  مقتول گشته و خندق قلعه از اجساد و قتیلان انباشته گردید چنانچه موازی چهار هزار کس از اوزبکیه تخمینن  در جنگ ان قلعه نابود شدند...

مجملا بعد از چهار ماه ابو مسلم خان زد و خورد نموده قلعه را نگا هداشت و کار محصوران تنگ شده...

اوزبکیه بربرج عروج نموده  و بر قلعه مستولی گشتند و دست به قتل و غارت  براورده  برمتنفسی ابقاء نمیکردند. ابو مسلم خان با چند نفر از جوانان دریکی از برج  خود را حفظ نموده تا سه روز جنگ کردند و تا تیر در ترکیش  و گلوله و باروت با خویش داشتند احدی از بهادران اوزبکیه جرات ان نبود که بر ان برج ظفریابند. بعد از انکه اواز تفنگ انقطاع یافته  صفیر تیر  از رفتن بازماند اوزبکیه دانستند که دیگر حالت محاربه ندارند  هجوم نموده برج را گرفتند و ان شیر مردان متاع گرانمایه  جان را در رسته بازار اخلاص و غیرت  و مردانگی  به معرض  بیع دراورده با خنجربران  و تیغ خونفشان با اوزبکیه دست  به گریبان شدند  و مردانه وار شربت ناگوار هلاک چشیدند کچل قباد کلهر که از جمله محصوران وگرفتاران ان برج بود  ویکی از بهادران  اوزبکیه که اورا میشناخت  به مردانگی او حیف امده  اورا حراست نموده  و صحیح  و سالم شب از اردوی اوزبکیه بیرون کرده  به عراق  (عراق عجم – قزوین و...)امده بود و حقیقت  قضیه ی مذکور را به نوعی که مرقوم  گشت به بنده اسکندربیگ ترکمان تقریر نمود...

بله شهرهای خراسان یکی بعد از دیگری تخریب و نابود میشد و جوانان و مردان ان در خاک و خون می غلطیدند و زنان وکودکان به اسیری برده میشدند که در بازارهای  خیوه و بخارا به فروش میرسیدند و شاه عباس  به اصطلاح کبیر فارغ از هرگونه نگرانی در دربار قزوین در عیش ونوش ولهوولعب یود.

درسال1001فرهاد خان قرامانلو سپهسالار شاه عباس .گیلان و مازنداران را بتصرف در اورد  وبه مرزهای خراسان نزدیک شد. اردوی شاه عباس نیز تابسطام  پیش امد اما چون نامه ی تهدید امیز عبدالمومن خان به اورسید از بیم جان خود بسوی قزوین بازگشت.

در سال  هفتم جلوس شاه عباس  فرهاد خان کردقرامانلو و برادرش ذوالفقارخان به تمام شورش های گیلان پایان دادند  چون در سال هشتم جلوس  خوزستان سر به شورش برداشت  فرهاد خان عازم سرکوبی ان شورش ان منطقه شد. در سال بعد که نهمین سال جلوس شاه ومطابق1004 قمری بود شاه عباس  به جمع نیرو پرداخت که به سوی خراسان حرکت کند چون اوضاع خراسان و اثرات سوئی  که بر اثر بی کفایتی شاه عباس در سراسر ایران بخشیده بود شاه را مجبور میکرد وضع خویش را در قبال بیگانه گان در جبهه ی شرقی روشن کند تا شورش های داخلی فروکش نماید. ذوالفقارخان کرد قرامانلو برادر فرهاد خان سپهسالار ایران  با چهار هزار کس از لشکر اذربایجان از قزوین مامور حرکت بسوی خراسان شد وشاه نیز بدنبال وی براه افتاد  در ییلاق فیروز کوه فرهادخان قرامانلو نیز باسپاه تحت فرماندهی خویش به اردوی شاه پیوست.

شاه عباس پس از دیدن سان  سپاه بیست هزار نفری  خویش در چمن بسطام نامه ای به عبدالمومن خان ازبک نوشت  ووسیله ی قطبالدین اقای کردچگنی ارسال داشت منظور از ارسال نامه  این بود که شاید عبدالمومن خان دچار وحشت شده خراسان را رها کرده  به ازبکستان بازگردد و شاه بدون جنگ وارد خراسان شود.

اما عبدالمومن خان  نه تنها بیمی به خود راه نداد بلکه قطب الدین چگنی را نیز به قتل رسانید . شاه عباس  با شنیدن این خبر فرهاد خان وذالفقارخان قرامانلو را به مامور به پیشروی نمود  و از بسطام عازم جاجرم شد که در این جنگی بین  طلایه داران و اوزبکیه و فرهاد خان در گرفت و به شکست و فرار اوزبکیه انجامید  .سپاه ایران از جاجرم  به سنخاست و از اجا به ایره (ایرج) و فریمان دریک فرسخی غرب اسفراین نقل مکان نمود.اوزبکیه در اولین برخورد دچار شکست شده بودند عبدالمومن خان را بران داشت از منطقه اسفراین به سوی مشهد  عقب نشینی  کند  شاه عباس  وارد شهر ویران شده ی اسفراین گشت و حکومت انجارابه بوداق خان کردچگنی تفویض داشت که در ابادانی  و بازسازی ان شهر اهتام ورزد و برج وباروی  انرا بنا نماید .

شاه عباس جرا ت نکرد عبدالمومن خان را نعقیب نموده خراسان را ازوجود منحوس اوزبکیه پاک  سازد از این رو به استراباد بازگشت و عبدالمومن خان نیز باشنیدن  این خبر از مشهد به اسفراین بازگشت نموده بقیه مردم انجارا نیز مجددا قتل عام نمود. چون شاه عباس به قزوین رسید و خبر فوت سلطان مراد خان امپراتوری عثمانی و جلوس  پسرش سلطان محمد خان را شنید  ذوالفقار خان قرامانلو  را به عنوان ایلچی برای عرض تسلیت و تبریک به دربار روم فرستاد (و مشارالیه به ائین شایسته و اراستگی  تمام متوجه روم گشت  والحق ان خدمت را بروجه لایق بتقدیم برسانید).

درسال 1005هجری اوزبکه ها به تاخت و تازهای خود در خراسان میدان وسیعتری  داده و تا یزد پیش رفتند و لیکن در انجا از نیروهای افشار مقیم یزد و شکست خورده  عقب نشینی نمودند.

در سال1006هجری جماعتی اوزبکیه پای از دایره اعتدال بیرون نهاده از دو طرف به حدود ممالک تاخت اورده و اسین و یغمای ایشان از خراسان به عراق رسیده و جمعی از جنود اوزبکیه  به بسطام و دامغان  امده و بعضی جهت و غارت  اموال  به مواضع و محال پراکنده شده  و بعضی دیگر در کیمن مددکاری نشیتند حسین خان چگنی که بعد از معزولی از ایالت همدان حاکم بسطام شده بود  با معدودی سپاه  به قصد مدافعه ان گروه سوار شده و اسی و جلادت پیش راندند  و از جنود  اوزبکیه  جمعی از کینگاه بیرون امده  و جلوریز برسرایشان تاختند و سلک جمعیت ایشان را از هم پاشیده رخنه در بنیاد حیات جمعی کثیر انداختند . حسینعلی خان و میرزا علی عرب بعد از محاربه به بسیار شربت گوارا ممات چشیده  راه عدم  پیمودند و جمعی دیگر از  ان فئه غارتگر از تراشیزه  راه بیابان کوهرزمن  اعمال دامغان پیش گرفته  و سرازالکای خوار  براوردند و اثر تاخت ایشان تا اران و بیدگل کاشان که یطرف ان به بادیه پیوسته است رسید. داروغه سمانان نیز بطریق حسنعلی خان زیاده حسابی از ان طبقه نگرفته... بین الجانبین محاربه صعب افتاد. داروغه کاری نساخته سمنانیان منهزم و بد حال گشتند.اما شاه علیخان  میر چشمگزگ در الکاری خوار از این حال اگاه گشته با جمعی از غازیان چشگزگ  به تعاقب ان جماعت در حرکت در امد ودر بادیه به جنورد اوزبکیه رسیده و جنگ در پیوستند وچند نفر از بهادران اوزبکیه تاب مقاومت نیاورده شکسته وپریشان حال دست از اموال بازداشته  راه فرار پیمودند وشاه علیخان  استرداد غنایم ایشان نموده ومظفر ومنصور بازگشت.سرهای قتیلان وگرافتاران  را به درگاه عالم پناه  اوردند و بعداز واقعه مذکور  اوزبکیه  پای در دامن  کشیده و دست درازی  بهیچ  طرف نتوانستند کرد...

جریان مذکور پاسخ به کسانی است که می گویند شاه عباس کردهای چمشگزک را به خراسان تبعید کرد!! واژه تبعید به هیچ وجه درست نیست . وبر خلاف  انچه تصور می رود که کردها مظلوم واقع شدند واز کوی برزن خویش به خراسان اورده گشتند.باید گفت که کردها کسانی نبودند که ظلم بر انها قرار گیرد بلکه اینها قدرتمندترین نیروهای مجهز و همیشه اماده  و در واقع همان گارد حاویدان  و عهد هخامنشی بودند شمشیر و تیروکمان و گرز وسپر ونیزه شان  همیشه همراهشان بوده است. برات بهادر  جریستانی (پدر بزرگ اقای علیزاده  موسس چاپخانه شیروان)تا دم مرگ نیز شب و روز نیزه اش در کنارش بوده است .حتی هنگامی  که جهت قضای حاجت نیز میرفته است  اول نیزه اش  را بر میداشته  وقتی از او سوال میشود که اکنون که ترکمن ها حمله نمی کنند چرا نیزه  را بر میداری ؟گفته بود که اگر وقتی در این فاصله دشمن حمله کرد . من بگویم دشمن تو بایستی تامن بروم نیزه ام را بیاورم!! و برات بهادر به مردم جریستان که در نوار مرزی ایران و روسیه اسکان دارند گفته بود:اسلحه شما ناموس شماست . هرگز اسحله خودرا از خویش جدا نسازید.اری برادر چنین مردانی بودنند که این اب و خاک را از تهاجم دشمنان متجاوز محفوظ نگهداشتند .وقتی میبینم شاه عباس تصور جرات روبرو شدن با اوزبک هارا هم ندارد سرانجام یک شاه علیخان چمشگزگ پیدا میشود که از اوردوگاه خوار و ورامین سرراه ازبکانی که از خراسان تا کاشان را چاپیده اند بگیرد   وانها را خرد و نابود کند و چنان ضرب شستی به  انها نشان دهد  که تا خراسان و کوه و دشت و کویررا  زیر پا بگذارد وپشت سرشان را نگاه نکنند.تا انجا دو ضربت کردی متجاوزان اوزبک چشیده بودند یکی در اسفراین   به وسیله  نیروهای قرامانلو  و دیگری  به دست  شاه علیخان  رئیس کردان  چمشگزگ که این زمان از مهاباد کوچیده و در  خوار اسکان  داشتند .شاه علیخان ان مرد حماسه افرینی که با یک اشره 45هزار خانوار کرد بسیج میشود (اگربگویم از هر خانواده ای به طور متوسط یکنفر یکنفر سوار وارد میدان کارزار شود)ایا شاه عباس  قدرت دارد چنین نیروی را بلااجبار  از مهاباد  کوچ دهد و  به اصطلاح بعضی ها  اواره و اسیر کند  و به خراسان  تبعید نماید؟

مگر تبعید کردها  شوخی بود؟

کردها به میل و رغبت خود از منطقه ازربایجان  و مهاباد به نزدیکی  تهران کنونی که ان موقعه ملک ری میگفتند  و بهترین سرزمینهای  حاصلخیز ایران  را در برداشت  کوچ کردند  زیرا منطقت اذربایجان  و کردستان  نمیتوانست  که این همه نیرو را در خود جذب کند. چونکه سالهل بود که ترک ها  نیز در این مناطق اسکان یافته  بودند   وبر اثر بی کفایتی سلطان محمد خودابنده سرزمینهای  قفقاز جنوبی  یعنی  قرابغ  و شیروان و گنجه و نخجوان و سواحل ارس که محل اسکان و ییلاق کردها ی چمشگزگ و شادلو بود و پس از جنگهای متعدد  از تصرف ایرانیان و خارج  وبه اشغال  نیروهای  عثمانی در امده بود و کردها قاجار و استاجلوها  و افشارها  از ان مناطق به داخل  اذربایجان  کنونی کوچیده بودند علاوه بر اینها کردهای لبنان و سوریه  و عراق و ترکیه  و هم بسیارشان  به خاطر داشتن  علاقه ی شدید  ننسبت به ایران ان سر سمیزن هارا  که زیر سلطه عثمانی بود رها کرده  و به اطراف مهاباد و سرزمین مکری کوچیده بودند  جمع شدن تمام نیروهای کرد و در ان منطقه باعث شده بود که گله ها و احشامشان از بابت تعلیف دچار مضیقه شوند و همواره برسر مراتع و ابگاه  و علفگاه میان ایلات اختلاف و نزاع روی دهد . شاه عباس هم که شخص زرنگ وسیاستمدار بود  از اجتماع این نیروی عظیم کرد در ان منطقه  به وحشت افتاده و چاره اندیشید  و سران چمشگزگ را به این عنوان که نواحی خوار  ورامین  برای دامداری و کشاورزی  منطقهای کافی  و مناسب  می باشد انان را برای چنین کوچ و حرکت بزرگی تشویق و اماده ساخت . اما وقتی کردها دو سه سالی در خوار ماندند  و تاخت و تازهای  اوزبکیه را در خراسان از دور  و نزدیک ملاحضه نمودند غیرت و شجاعت و جسارت فطری و جلبی  به انها اجازه نداد که در انجا  اسوده زندگی کنند در حالی که  زنان و دختران  و کوردکان  ایران به اسارت مشتی اوزبک غارتگر  ومتجاوز در اید و شهر های خراسان و یکی پس از دیگری تبدیل به ویرانه گردد از این رو خروشیدنند و با چنین عقیده  و ایمانی  راسخ سر راه را بر غارتگران بگرفتند و مفزشان رابا مشتهای اهنین بکوبیدند و چنان ضربتی برانها وارد ساختند که هر گز فراموش نکنند و به دنبال این جریان  شاه عباس  اعلام امادگی کردند که حاضرند  خراسان  را از وجود منحوس اوزبک پاکسازی نمایند  و بدین قصد میمون ومبارک  کوچ وکوچ  سوار بر اسبهای  کوه پیکر با اوای درینگ و درنگ  نای  وجرس  و شتران  و کاروان برای انجام رسالتی  بس مهم  و خطیر  عازم  سرزمین  بلادیده ی خراسان  شدند و قدم  به قدم  این خطه ی فرزندان   اشک  را پاکسازی کرده تا خود را به شهر نسا پایتخت  باستانی اشکانیان  رسانیدند  و در انجا اسکان یافتند و به مرزداری خراسان  وسیع  پرداختند .و همچنان که ایل عظیم کرد بسوی خراسان پیش امد  شهرهای مسیر را کی بعد از دیگری پاکسازی  و در اختیار شان قرار می گرفت و اولین شهر  بسطام بود که حکومت  انجا  به بیرامعلی سلطان  چگنی برادر حسنعلی خان چگنی حاکم سابق  که بدست اوزبکان  کشته شد  تعلق گرفت.



نظرات شما عزیزان:

محمد
ساعت10:26---28 اسفند 1389
بسیار عالی بود اگر امکان دارد در مورد کرد های کلات نیز مطابی بنویسید

مهسا
ساعت18:14---29 دی 1389
باسلام لطفا وبلاگتوزودترآپش كن

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





23 خرداد 1389برچسب:,

  توسط حسن زاده  |
 

 



الهي: آفريدي رايگان روزي دادي رايگان بيامرز رايگان تو خدائي نه بازرگان


 

 

 تمدن غنی و پیشینه تاریخی عظیم مردم کرد
 تاريخ كردها
 صنايع دستي كرمانجها
 مراسم خواستگاري كرمانجها
 شرح مختصري ازملك الشعراي كرمانج جعفرقلي زنگنه
 تاريخچه كرمانجها
 زبان كردي
 كرمانج يعني:
 قيام سردارعوض خان
 فلسفه انتقال كرمانج به خراسان
 تصاويرزيباوديدني ازرسومات كرمانجها

 

اسفند 1389
مرداد 1389
تير 1389
خرداد 1389

 

حسن زاده

 


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان كرمانج اصييلو آدرس hasanzadeh.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد. http://hasanzadeh.loxblog.com





ازدون مرغ تاجون آدميزاد
بزرگترين سايت دانلودرايگان
گوشي رايگان 100 درصد واقعي!!!
ياعلي
EMO Girl
اخبار - سرگرمی - آموزش
داستانهاي موفقيت
يادفاطميون
بازمانده وصال
اتوسرويس خيري
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

 

سايت رسمي باشگاه فرهنگي ورزشي پرسپوليس
کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس
الوقلیون

 

RSS 2.0
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 23
بازدید هفته : 70
بازدید ماه : 70
بازدید کل : 45979
تعداد مطالب : 11
تعداد نظرات : 11
تعداد آنلاین : 1